بسم الله الرحمن الرحیم
فعالیت های پروپاگاندایی ایالات متحده علیه شوروی در طول جنگ سرد
سید محمد یحیی هاشمی
کشور ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ خود به دلیل موقعیت و قدرت ی برجسته اش، تاکنون با چالش ها و دشمنی های زیادی روبرو بوده است که هر کدام از این خصومت ها ظرافت ها و استراتژی های خاصی را می طلبیده است. گسترده ترین چالش ایالات متحده به دورانی برمی گردد که از آن با تعبیر جنگ سرد» یاد می شود. جنگ سرد شامل زورآزمایی های دو قطب برجسته دهه های 40 تا 90 میلادی می شود که در عرصه های گوناگونی تجلی داشته است. یکی از این عرصه های عرصه تبلیغات و جنگ رسانه ای دو کشور بوده که تاثیرات بسیار زیادی بر سرنوشت این تخاصم داشت.
مهم ترین اقدامات رسانه ای و تبلیغاتی دولت آمریکا توسط دو جریان عمده پیگیری می شد. جریان اول جریان موسوم به مک کارتیسم است. دکتر مراد فرهاد پور در ترجمه کتاب تجربه مدرنیته اثر مارشال برمن مک کارتیسم را چنین تعریف می کند: فعالیت های ضد کمونیستی سناتور مک کارتی در آغاز دوره جنگ سرد که موجب شد موجی از عوام فریبی، سانسور، فهرست های سیاه، گزینش شغلی، مخالفت با روشنفکران، افشاگریها و دادگاه های نمایشی و تفتیش عقاید، فضای اجتماعی آمریکای دهه 1950 را دربرگیرد. بسیاری از افراد به ویژه روشنفکران به اتهام کمونیست بودن شغل خود را از دست دادند و به طریق مختلف آزاد و اذیت شدند. نکته جالب توجه شباهت تمام عیار این مبارزه ضد کمونیستی با روش های مرسوم در کشور های کمونیست بود.» (برمن، 1379: 45) مثال بارز این نکته دکتر فرهاد پور، هنرمند مشهور چارلی چاپلین است که پس از مدتی به دلیل فشارهای فراوان به انگلستان مهاجرت کرد.
در نسخه اینترنتی دانشگاه بریتانیکا این جریان با تفصیل بیشتری معرفی شده و صفحه مربوط به مک کارتیسم، می توان اطلاعات بیشتری را جستجو کرد. در این صفحه به سخنرانی مشهور سناتور مک کارتی اشاره شده که وی با اشاره به لیستی که در دست داشت و ادعا می کرد شامل اسامی بسیاری از هنرمندان و روشنفکران مدافع کمونیسم است، باعث به راه افتادن موج عظیمی علیه نیروهای بسیاری از نیروهای فرهنگی آمریکایی می شود. موج عظیمی که به تعبیر سناتور مک کارتی نبردی میان مسیحیت و بی خدایی کمونیستی بود.
یکی از کتاب های چاپ شده در مورد سناتور مک کارتی و فعالیت های وی، کتابی است از مدفورد استنتن اوانز، ژورنالیست آمریکایی با نام Blacklisted by history: the untold story of senator JOE McCARTHY که به تعبیر ان کولتر، ستون نویس مشهور و مفسیر ی جمهوری خواه، مهم ترین کتاب نوشته شده بعد از انجیل است. در این کتاب نویسنده تلاش می کند اطلاعات جامعی از عملکرد کلی سناتور مک کارتی ارائه دهد، خصوصا که زیر عنوان این کتاب نیز مستقیما به این مسئله اشاره می کند: And his fight against America’s enemies.
جریان دوم، جریانی است که توسط سازمان جاسوسی CIA و با محوریت اعمال این سازمان راهبری می شده است. یکی از منابعی که در این مورد تالیف شده است کتابی است از تاریخ نگار و نویسنده بریتانیایی فرانسیس استونر سندرز با عنوان جنگ سرد فرهنگی». همان طور که از زیرعنوان این کتاب بر می آید(The CIA and the World of Arts and Letters) این کتاب بر نقش سازمان جاسوسی سیا بر تحولات فرهنگی جنگ سرد اشاره دارد. نویسنده در مقدمه این کتاب به برنامه های پنهانی و محرمانه دولت آمریکا و پرپاگاندای صورت گرفته توسط این دولت در اروپای غربی اشاره شده است. استونز در این مقدمه به فعالیت هایی چون تاسیس کنگره آزادی فرهنگی و استخدام بیش از ده ها پرسنل و همچنین انتشار کتب و مجالات پرتعداد از سوی سیا اشاره می کند. این فعالیت ها عموما به وسیله مایکل جوسلسون، نیروی سازمان CIA در طول سال های 1950 تا 1967 ایجاد و هدایت می شده. البته نویسنده ابتدای فعالیت های سازمان جاسوسی CIA را از سال 1947 می داند، زمانی که با ایجاد یک کنسرسیوم متشکل از نیروهای فرهنگی سابقا وفادار مارکسیسم(که اکنون به خاطر فشار های شوروی گریخته بودند) قصد درانداختن طرحی را داشتند که نویسنده با تعبیر مسیر آمریکایی» از آن یاد می کند. (Saunders, 1999: 1-6)
از سوی دیگر، سازمان سیا در درون خود کشور آمریکا نیز بیکار نبود و فعالیت های بسیاری را صورت می داد. عمده این فعالیت ها در سینما و از طریق هالیوود صورت گرفت. اولین اقدامات توسط اداره هماهنگی برنامه صورت گرفت. اداره هماهنگی برنامه که به عنوان اتاق فکر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا شناخته می شود تحت نظارت وزارت کشور و دفاع آمریکا فعالیت می کرد اما در واقع در سازمان اطلاعات مرکزی مستقر بود. (Shaw, 2007: 75-79) از جمله اقداماتی که این نهاد انجام داد مذاکره دو تن از اعضای این اداره با بیوه جورج اورول، نویسنده رمان قلعه حیوانات» مبنی بر در اختیار گرفتن حق تولید فیلم و انیمیشن از این اثر بود، زیرا هر چه که بود، اورول در این کتاب به شدت به سردمداران رژیم کمونیستی و سوسیالیستی تاخته بود. تونی شاو در کتاب خود ادعا می کند که اداره هماهنگی به این دلیل رمان قلعه حیوانات را انتخاب کرد که قابلیت ساخت انیمیشن از روی آن به راحتی وجود داشت و مردم بی سواد کشورهای در حال توسعه و کارگران صنعتی کشور های در حال توسعه می توانستند معنای آن را بفهمند.(همان، 2007: 75-79) این فیلم با وجود تلاش آمریکایی ها برای کمرنگ نشان دادن نقش خود در تولید آن توفیقی نیافت اما توجهات بسیاری را جلب کرد، زیرا سازندگان این فیلم، انتهای این فیلم را که شامل کنایه ای دو سویه هم به سردمداران نظام کمونیسم و هم سردمداران نظام سرمایه داری بود را دستکاری کردند تا مسقیما پیامی ضد کمونیستی را انقال دهد. (Leab, 2007: 137) اواخر دهه 50 میلادی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در عرصه سرمایه گذاری مخفیانه در فرآیند توزیع فیلم های خارجی در مناطقی از جهان که مستعد پذیرش ایدئولوژی کمونیسم بودند خبره شده بود. (Shaw, 2007: 76) برای مثال می توان به اشاعه و انتشار گسترده فیلم های ذکرخوانی اسپانیولی زبان متعلق به پدر پیتون در آمریکای جنوبی اشاره کرد که با هدف ترویج کاتولیسیسم و اتحاد خانوادگی و دعا خوانی می توانست سد دفاعی محکمی برابر کمونیسم باشد. (Gribble, 2003: 543) مجموعه فیلم های مستند چرا می جنگیم از کارگردان مشهور فرانک کاپرا نمونه دیگری از این جریانات بود. سیا با راهنمایی کمیته روان شناسی راهبردی سعی کرده بود جزئیات دقیقی از شرایط شوروی را به دست این کارگردان برساند تا بتواند از این اطلاعات در فیلم هایش استفاده کند. (Bushnel, 2006: 37) البته فرانک کاپرا تنها سینماگری نبود که مستقیما به سیا وارد همکاری شد. کمیته آزادی فرهنگی(که بالاتر در مورد آن نقل شد) توانسته بود با افرادی چون ماکیل ردگریو، جوزف مانکیویچ و . همکاری کند.(همان، 2006: 39) هری روزیتسکی در کتاب عملیات های سری سیا توضیح می دهد که اواخر دهه 1950 تا اویل دهه 1960 دوران طلایی مبارزات تبلیغات مخفی سیا بود، ولی سرانجام اواخر دهه 1960 این تلاش های کمتر شد. (Rositzke, 1988: 156) پل بری، یکی از افسران سیا هم سال ها بعد در مصاحبه با تریشا جنکیز مولف کتاب دلقک ها و آدمکش ها: نقش سازمان سیا در هالیوود توضیح داد که در طول جنگ سرد ده ها قسمت از مجموعه تلوزیونی سلسله در آلمان شرقی منتشر شد تا شهروندان این سرزمین با فرهنگ سرمایه داری و زندگی پرزرق و برق آن آشنا شوند. (جنکینز، 1394: 29)
این ها نمونه ای از فعالیت های تبلیغی دولتی در امریکا بودند که نشان می دهند که نبرد فرهنگی در طول جنگ سرد چگونه و از طریق چه کانال هایی پیش برده می شد. کانال رسمی تحت عنوان فعالیت های گسترده مک کارتیسم و فعالیت های جاری در لایه های پنهانی تر با محوریت سازمان سیا هم در آمریکا و هم در دیگر مناطق جهان.
منابع فارسی:
1- برمن، مارشال 1982). تجربه مدرنیته. ترجمه مراد فرهاد پور(1379). تهران: طرح نو
2- جنکینز، تریشا (2012). دلقک ها و آدم کش ها: نقش سازمان سیا در هالیوود. ترجمه امیر یزدیان (1394) . تهران: ترجمان
منابع لاتین:
Bushnel, W. (2006) Paying for the damage:The quiet American revisited. Film and history 36, no. 2.
Evans, M. S. (2007). Blacklisted by History: The Untold Story of Senator Joe McCarthy and His Fight Against America's Enemies. Crown Forum.
Gribble, R. (2003). Anti-comminism, Patrick Peyton, CSC, and the CIA”. Journal of Church and State 45, no. 3.
Leab, D. (2007). Orwell Subverted: The CIA and the filiming og Animal farm”. Pennsylvania: Pennsylvania state university press.
Rositzke, H. (1988). The CIA secret operation: Espionage, Counterespionage, and Covert Action. Boulder: Westview Press.
Saunders, F. S. (1999). The Caltural Cold War. New York: New Press
Shaw, Tony. (2007). Hollywoods Cold War. Edinburgh: Edinburgh University Press.
پایگاه های اینترنتی:
https://www.britannica.com/topic/McCarthyism
بالای درخت، در جنگل، دو فاخته کنار لانهشان نشسته بودند.
یکی از آنها ناگهان ترسش گرفت.
بالهای کبود رنگش را جمع و کور کرد، مثل اینکه میخواهد پرواز کند.
فاختهی نر گفت: چه شد؟ چرا میخواهی پَر بزنی؟ نگاه کن درختها چه سرسبزند.مگر نمیبینی توکاها چه رقصی میکنند؟
فاختهی ماده گفت : تماشای حال و اوضاع سبزه و چمن در موقعی است که خیال راحت باشد. به جز این که باشد، نباید خود را گول زد. پایین را نگاه کن.
پایین، زیر درختها که سایه انداخته بودند، یک صیاد با تفنگ بر دوش، میگذشت. این صیاد چشمهای فکور خاکستری داشت و یک مداد به جیب بالای جلیقهاش زده بود.
فاختهی نر گفت : که چه شد؟
فاختهی ماده گفت: که همه چه.
خیلی هم تعجب نکنً! مگر برای صید کردن مثل ما ها راه دور و دراز را طی نمیکند؟
فاختهی نر خندید، گفت: درست است. فهمیدم که خیال تو، ترا به وحشت انداخته. اما من این آدم را میشناسم.اسمش ” کاذب ِ گمراه باشی ” است. اساساً عشق دارد که تیراندازی و راهپیمایی کند.ولی گوشت حیوان نمیخورَد. مگر نمیبینی رنگش چه سفید و پریده است. مثل قارچ سنگ و آدم نیمهجان.
فاختهی ماده خوب نگاه کرد، از سفیدی رنگ او به یاد سفیدی تخمهای خود افتاد که در میان لانه بود.
آدمی که میآمد، کوتاه قامت ِ لاغر بود.
فاختهی ماده باز ترسید. ولی به روی خود نیاورد.
فاختهی نر فهمید، گفت: باز چه شده؟ چرا مثل همین آدم که می شناسی نمی خواهی در دنیا بدون انزجار و وحشت زندگی کنی؟ حالا که او به تو کاری ندارد، تو با او چه کار داری؟ ببین با چشمهایی که مثل خاکستر در پشت عینک قرار گرفته چه جور ما را نگاه میکند و لبخند میآورد. در لبخند او محبت به جاندار و هر حیوانی نشسته است و من همچو خیال میکنم که او خود را میکُشد، برای اینکه هیچ حیوانی کشته نشود. صبر کن من سرگذشت او را که به چشم دیدهام برای تو بگویم…
فاحتهی ماده پوزخند آورد، گفت: بس است. پیش از شنیدن سرگذشت دیگران، من باید مواظب سرگذشت خودم باشم. زمین بوی کُندر میدهد. بهار است. من هنوز میل دارم نشاط داشته باشم، پیش از اینکه راجع به خونخواری آدمها فکر کنم. من از این آدم که تو میشناسی میترسم. من میل دارم با تو بدون دغدغه و حسرت و آه، مهتاب را ببینم…
فاختهی نر گفت: من نمیفهمم تو چه میگویی.
فاختهی ماده آه کشید و زیر گوشی به او گفت: بیا جلو تا بگویم. چرا اینقدر از حرف درست شنیدن پرهیز میکنی و به فکر خودت مغرور هستی؟ این آدم را میشناسم. او گوشت جاندارها را به خودش حرام کرده است، اما میدانی چیه ؟ در عوض این که گوشت ما را نمیخورد، تخمهای ما را میخورد که برای ما جوجه میشوند.
فاختهی نر گفت: نترس. ما از هم جدا میشویم، هرکدام روی یک شاخه مینشینیم که خیال نکند در این جا خانوادهای پا میگیرد.معلوم میشود او با خانوادهها عداوت دارد!
بعد هر دو پریدند و هر کدام روی شاخهای نشستند.
فاختهی نر گفت: حالا بیاید تخم ما را بخورد.
خرداد 1320
درباره این سایت